پیش‌انگاره‌ی ملت و سینمای ملی در ایران

یادداشتی به بهانه‌ی برگزاری گردهمایی «سینمای ملی» در دانشگاه سوره

* سردار محمدی

پیش‌انگاره‌ی ملت و سینمای ملی در ایران

به گزارش مملکت آنلاین، سینمای ملی فی‌نفسه دربردارنده‌ی پیش‌انگاره‌ای از ملت است. در سینمای ملی ایران پیش‌انگاره‌ی ملیت و امر ملی از دو انگاره‌ی رویت‌پذیر و رویت‌ناپذیر مورد نظر ریچارد دایر تبعیت می‌کنند. دایر(۱۹۹۷) رویت‌پذیر و رویت‌ناپذیر را به عنوان شاخصه‌ی سینمای هالیوود و سینمای جریان رایج می‌داند. دایر بر این باور است که بازنمایی نژاد سفید اروپایی به عنوان ذات واقعی انسان در سینما به دو صورت رویت‌پذیر و رویت‌ناپذیر قابل بررسی است. نژاد سفید نه به عنوان سفید، بلکه به عنوان انسان در سینما حضور دارد. دیگران اما به عنوان سیاه‌پوستان، زرد‌پوستان و رنگین‌پوستان حاضرند.

در سینمای ملی، ایرانی‌بودن مساوی با فارس‌بودن و شیعه‌بودن است. بیشترین بازنمایی متعلق به این هویت است. دیگر زبان‌ها، مذاهب، فرهنگ‌ها به ندرت مورد بازنمایی سینمایی قرار می‌گیرند و هنگام نمایش آنها بیننده آن را امری غیرعادی تلقی می‌کند. تنها هنگام حضور و رویت‌پذیری دیگرانی که در درون پیش‌انگاره‌ی ملیت ایرانی جای ندارند، می‌توان مشاهده نمود که این پیش‌انگاره تا چه میزان به امری غیرقابل رویت تبدیل شده است و کسی بر حضور و نمایش همیشگی آن به عنوان امری غیرمعمول و قابل تردید نگاه نکرده است. در این پیش انگاره، انگار ایرانی‌بودن/فارس‌بودن عملی ایدئولوژیک نیست، بلکه امری ذاتی و طبیعی است. انگار او همیشه آنجا بوده است، تصویری ابدی و جاودان!

در سینمای ایران معادله‌ای بسیار ساده وجود دارد؛ معادله‌ای که البته ایدئولوژیک، سیاسی و تبیعض‌گرایانه است. صورت معادله بدین شکل است:

فارس به عنوان ایرانی دیده می‌شود (رویت‌پذیری)، فارس به عنوان فارس دیده نمی¬شود (رویت-ناپذیری).

غیرفارس به عنوان ایرانی دیده نمی¬شود (رویت‌ناپذیری)، غیرفارس به عنوان غیرفارس دیده می‌شود (رویت‌پذیری).

ماندگارترین و رساترین سکانسی که مؤید این نکته باشد، پلان ورود جمشید هاشم‌پور در فیلم مادر زنده یاد علی حاتمی است. با ورود او مخاطب ناخودآگاه ورود یک عرب به روایت فیلم را می‌بیند. در فیلم مابقی کاراکترها به عنوان فارس دیده نمی‌شوند. چه قبل از ورود او، چه بعد از ورد او. انگار آنها فارغ از هویت زبانی و نژادی هستند و تنها در معنای هویت ایرانی وجود دارند: (ایرانی= فارس). نمونه‌های دیگری از حضور اقلیت‌های زبانی در سینمای ایران وجود دارد که باز نشان‌دهنده‌ی همین امر هستند؛ در سینمای ایران کُردها، عرب‌ها، تُرک‌ها و... کُرد، عرب، ترک و... هستند، نه ایرانی. هیچ کس در مورد کاراکترهای فارس زبان نمی‌گوید آنها فارس هستند، اما به محض حضور یک کاراکتر غیرفارس زبان بلافاصله هویت او در زبان او تعریف می‌شود و مخاطب در ذهن خود می‌گوید او عرب، ترک، کرد، بلوچ، لر و .. است.

واکاوای آسیب‌شناختی سینمای ملی، پیش و بیش از هر چیز مستلزم واکاوای مفهوم ملیت ایرانی با نگاهی غیرایدئولوژیک است که در آن معنای جدید و منطبق با نوعی پلورالیسم زبانی، قومی، فرهنگی و مذهبی به مفهوم ملیت ایران داده شود. عدم پلورالیسم فرهنگی در سینمای ملی و حضور پیش‌انگاره‌ی ملیت ایرانی/فارسی باعث نادیده¬شدن ۴۵ درصد زبان‌ها و ملت‌های دیگر ایرانی شده است. (18% ترک، ۱۰% کرد، ۵% لر، ۴% عرب، ۳% بلوچ، ۵% سایر اقوام). سینمای ملی با چنین ماهیتی دست کم در میان ۴۵ درصد جمعیت ایران به عنوان سینمای ملی مورد استقبال قرار نمی‌گیرد. در خوشبینانه‌ترین حالت به عنوان سینمای دولتی نگریسته می‌شود.

انتهای پیام/

نویسنده: سردار محمدی

ارسال نظر