چگونه فیلم "مهرجویی" باعث تاسیس سازمان انتقال خون شد؟

باورش شاید چندان ساده نباشد که چگونه ساخت یک فیلم درباره فاجعه‌ای به نام تجارت خون در بعضی محلات تهران سبب راه‌اندازی سازمان انتقال خون در کشورمان شده است.

چگونه فیلم "مهرجویی" باعث تاسیس سازمان انتقال خون شد؟

به گزارش مملکت آنلاین، «دایره مینا» ساخته داریوش مهرجویی چنین نقش مهمی داشته و گفته می‌شود تنها فیلمی در تاریخ سینمای جهان است که به چنین تحولی منجر شده است.

اما قصه ساخت این فیلم چیست، داریوش مهرجویی در نخستین سال‌های فعالیت خود به پیشنهاد یکی از دوستان پزشکش با بازدید از بخشی محله‌های حاشیه‌ای تهران متوجه وضعیت هولناک تجارت خون شد و تصمیم گرفت مستندی درباره این فجایع بسازد. او که با غلامحسین ساعدی دوستی نزدیکی داشت، این ماجرا را برای دوست خود تعریف کرد و ساعدی هم که همزمان پزشک و نویسنده بود، گفت که اتفاقا قصه‌ای درباره همین موضوع دارد و این چنین بود که فیلم «دایره مینا» با اقتباسی از قصه «آشغالدونی» ساعدی ساخته شد.

تازه‌ترین نشست شنبه‌های خانه هنر کاج به نمایش و نقد و بررسی فیلم «دایره مینا» ساخته داریوش مهرجویی اختصاص داشت.

در این برنامه که شامگاه شنبه ۲۲ مرداد ماه در خانه هنر کاج برگزار شد، نیما حسنی‌نسب، منتقد برنامه، توضیحاتی درباره تاثیر مهم این فیلم در ایجاد یک تحول اجتماعی، توقیف سه ساله آن توسط سازمان نظام پزشکی و مقایسه نسخه سینمایی این فیلم با قصه «آشغالدونی» ارایه کرد.

او «دایره مینا» را فیلمی منحصر به فرد در تاریخ سینمای جهان دانست چراکه این فیلم سبب راه‌اندازی سازمان انتقال خون شد که تحولی اساسی در سیستم پزشکی کشورمان به شمار می‌آید.

این منتقد توضیح داد که «دایره مینا» یکی از بزرگ‌ترین قربانیان سانسور در سینمای پیش از انقلاب بود و به سبب تصویر سیاهی که از وضعیت بهداشت و بیمارستان‌های آن دوره ارایه کرده، با شکایت سازمان نظام پزشکی سه سال در محاق بوده است و در این مدت، سازمان انتقال خون تاسیس می‌شود و بعد از راه‌اندازی آن، این فیلم امکان اکران پیدا می‌کند.

حسنی‌نسب یادآوری کرد که این فیلم قصه دگرگونی نوجوانی است که از معصومیت و بکارت دوره نوجوانی به هیولایی مهیب تبدیل می‌شود.

این کارشناس سینما خاطرنشان کرد که مهرجویی در این فیلم به شکل استادانه‌ای تصاویری از شهر و زیر پوست شهر نشان می‌دهد و مهارت هوشنگ بهارلو، مدیر فیلمبرداری این فیلم غیر قابل انکار است.

حسنی‌نسب یادآوری کرد که در «دایره مینا» هم مانند بعضی آثار روشنفکری دیگر در دوران پیش از انقلاب، تصویری که از شهر مدرن ارایه شده، سیاه است. گویی نگاه روشنفکران آن دوره به مدرن شدن ایران و زندگی شهری، منفی و تند است. به طوری که ساعدی مطالبی درباره زندگی شهری بیان کرده که غریب می‌نماید و «دایره مینا»  هم چنین نگاهی دارد. شاید به این دلیل که بخشی از جامعه روشنفکری آن دوره باور داشتند که حکومت پهلوی بدون در نظر داشتن زیرساخت‌های لازم و آمادگی جامعه، اصرار به مدرن کردن جامعه آن زمان داشته است.

او اضافه کرد: در «دایره مینا»، بیمارستان که باید محل بهداشت و ایجاد سلامتی باشد، عملا به فضایی سیاه تبدیل شده که در آن با جان و خون انسان‌ها معامله می‌شود. در این فیلم برخلاف قصه بر تحول نوجوان تمرکز دارد، موضوع شبکه مخوف خون برای مهرجویی و ساعدی مهم است. ضمن اینکه در «دایره مینا» هم دشمنی ساعدی با هم‌صنفانش دیده می‌شود.  

حسنی نسب با اشاره به تمرکز گرایش‌های چپ در روشنفکران پیش از انقلاب، یادآوری کرد که «دایره مینا» آخرین فیلمی است که مهرجویی درباره طبقه فرودست جامعه ساخته و در سال‌های بعد تا حدودی به طبقه خودش، یعنی طبقه متوسط روشنفکر توجه داشته است اما برغم ادعاهای مطرح شده، تصویری که مهرجویی از طبقه روستایی و فرودست در فیلم‌هایی مانند «گاو» و «دایره مینا» ارایه می‌دهد، خیلی زامبی‌گونه است.

به گفته این منتقد، آنچه در کنار سیاهی فیلم، سبب توقیف سه ساله «دایره مینا» شد، شاید نام نویسنده تند و تیزی مانند ساعدی است.

او با تشریح تفاوت داستان و فیلم افزود: فیلم تا یک سوم پایانی خود اقتباسی وفادارانه از داستان است، ولی به نسخه سینمایی شخصیتی پزشکی اضافه شده که نقش او را بهمن فرسی، نویسنده مشهور بازی می‌کند. ضمن اینکه پایان قصه خیلی بهتر از پایان فیلم است، چون امکان ساخت چنین پایانی برای این فیلم نمی‌توانست وجود داشته باشد.

این مدرس سینما مهارت کارگردانی مهرجویی را در «دایره مینا» ستود و توضیح داد که مهرجویی در مقاطعی در آمریکا زندگی می‌کرده و کاملا با سینمای روز دنیا آشنا بوده و «دایره مینا» هم به خوبی نشان‌گر مهارت او در کارگردانی است. به طوری که منطق فیلم که مبتنی بر آوارگی شخصیت اصلی است، کاملا با سینمای مدرن آن دوره تطابق دارد. ضمن اینکه مهرجویی استاد نشان دادن موقعیت‌های عادی در سینماست.

 حسنی نسب در ادامه وضعیت سینمای ایران را در سال‌های پیش از انقلاب تشریح کرد و توضیح داد که در آن دوره چگونه آثار بزرگ‌ترین کمپانی‌های فیلمسازی دنیا برای رقابت با فیلمفارسی‌های رایج در این اکران می‌شده تا جایی که حاکمیت متوجه می‌شود در کنار فیلم‌های عامه‌پسند لازم است سینمای آلترناتیوی ایجاد شود و این گونه است که موج نو سینما با همراهی تلویزیون و وزارت فرهنگ و هنر آن دوره شکل می‌گیرد چون بدون حمایت اینها، امکان ساخت چنین آثاری نبوده است.

او با تاکید بر اهمیت جریان بدنه سینما خاطرنشان کرد: بدون فیلمفارسی، فیلم‌های جریان نو امکان ساخت پیدا نمی‌کرد. ضمن اینکه نباید فراموش کنیم همه منزلت فیلمی مانند «قیصر» این است که در ادامه فیلم‌های جاهلی آن دوره ساخته شده و آنها را ارتقا بخشیده است.

انتهای پیام /

ارسال نظر